دکتر  سعید جوی زاده - مشاورGIS و RS
بیان دیدگاه ها ،نقطه نظرات و عقاید سعید جوی زاده  
قالب وبلاگ

بررسي و ارزيابي عملکرد شهرهاي جديد ايران

نويسندگان:

علي اصغر عبدالهي ( دانشجوي دکتري برنامه ريزي شهري دانشگاه اصفهان)

سعيد جوي زاده (كارشناس ارشد اقليم شناسي دانشگاه تربيت معلم تهران)

 

 

 

چکيده:

شهر پديده اي است سرزميني و برآمده در تاريخ و شکل يافته در فرهنگ.

                                                                                                                          (علي اصغر عبداللهي)

 شهرهاي جديد منطق جديد شهرسازي دهه هاي اخير کشور مي باشد. منطقي که ريشه ايجاد آن در خارج از سرزمين بوده  و در فرهنگ ما نيز شکل نيافته است. رسالت ايجاد شهرهاي جديد بر اساس گونه هاي مختلف شهر جديد در ايران متفاوت مي باشد. اما هدف از ايجاد شهرهاي جديد در ايران را مي توان در قالب دو هدف يعني تمرکز زدائي از شهرهاي بزرگ و تمرکزگزيني جمعيت در مناطق توسعه نيافته شکل گرفته است. بررسي عملکرد شهرهاي جديد ايران نشان از آن دارد که شهرهاي جديد ايران هنوز نتوانسته است آن جمعيت پيش بيني شده خود را جذب نمايد. چه عواملي باعث شده که با وجود سرمايه گذاري هاي بسياري که غير قابل برگشت نيز مي باشد،  شهرهاي جديد ايران در جذب جمعيت موفق نباشند؟

بي هويتي شهرهاي جديد، عدم تطابق با فرهنگ ساکنين، خوابگاهي بودن، مکانيابي نامناسب و ... تنها چند عاملي مي باشند که در پاسخ به سئوال فوق مي توان از آن نام برد. شهرهاي جديد ايران اگرچه يک راه حل ميانه و سياستي واقع گرايانه و مصلحت انديشانه در شرايط زماني حال مي باشد و اگرچه نسبت به راه حل هاي اضطراري و کوتاه مدت از جامعيت بيشتري برخوردار مي باشد اما تنها نسخه شفابخش مشکلات شهري ايران نمي باشد.اين تفکر فقط مي تواند بصورت يک عملکرد براي ايجاد فرصت ها و مجالها براي تهيه برنامه هاي اساسي و دراز مدت در شهرنشيني کشور باشد که در راس آن تدوين سياست ملي شهرنشيني و راهبرد در توسعه فضائي کشور ، بالا بردن قابليت شهرهاي کوچک و متوسط که راه حل اساسي در تامين اهدافي که تاکنون شهرهاي جديد در برآورده کردن آنها عاجز مانده اند، مي باشد.

مقدمه:

مسلما هر شهري زماني شهر جديد به حساب مي آمده اما آنچه تفاوت ما بين تعدادي از شهرهاي جديد در جهان و تعدادي از سکونتگاههاي شهري ديگر شده، هدفمند بودن و تفکر و تدبير يا برنامه ريزي پيشاپيشي است که در مورد شکل و فرآيند توسعه شهرهاي که شهرهاي جديد ناميده مي شود ، اعمال شده است.

برنامه ريزي شهرهاي جديد در جهان در طول عمر تقريبا پنجاه ساله خود در پاسخ به شرايط متغيير اجتماعي ـ اقتصادي و اولويتهاي برنامه ريزي ملي بارها جرح و تعديل يافته است. هر کشوري که از تفکر در توسعه شهرهاي جديد پيروي نموده و آن را از فکر به عمل درآورده يا از آن به عنوان ابزاري در جهت رفع مشکلات ساير نقاط سرزمين خود استفاده کرده، يا بدان،چون انگيزه هائي براي تجديد حيات اقتصادي مناطقي که دچار رکود اقتصادي شده اند و توسعه نواحي هرگز توسعه نيافته کشور خود نگريسته است. چنين نگرشي، به رغم تمامي دستاوردهايش عاري از انتقاد نيست. در اين مورد، مهم آن است که برنامه ريزي شهرهاي جديد را با پيشنه آميخته با ابهام و شک و انتقاد نگريست و از توجه و حمايت کورکورانه به اين فرايند عظيم احتراز نمود.

در شرايط فعلي، با توجه به گذشت تقريبا دو دهه از آغاز حرکت ايجاد شهرهاي جديد به عنوان يک تجربه ي  جديد در شهرنشيني کشور، و با توجه به تنگناها و مشکلات موجود اين شهرها و در عين حال وجود ضرورت ها و ظرفيت هاي ايجاد و توسعه آنها، ارزيابي عملکرد گذشته شهرهاي جديد ضرورتي اجتناب ناپذير است.

اين ارزيابي مي تواند ضمن بازشناسي وضع موجود شهرهاي جديد و بازنگري مجموعه اقدامات و عمليات در ايجاد و توسعه اين شهرها، در تحليل و نقادي واقع گرايانه و بي طرفانه به راهکارهائي منجر شود که بر اساس آنها ارائه حرکت با درس گيري از تجربيات دهه گذشته، قانونمندتر و هماهنگتر و در فضايي روشنترصورت گيرد.

 

 

انواع شهرهاي جديد بر اساس نقش و هدفهاي پايه:

1- شهرهاي جديد ي که داراي نقش ملي هستند. اينگونه شهرها، هم در کشورهاي توسعه يافته صنعتي چون انگلستان، اروپاي شرقي و ... و هم در کشورهاي در حال توسعه چون هندوستان، ايران و ... به چشم مي خورند. اينگونه شهرهاي جديد، عمدتا با توجه به هدف رفع نيازهاي سکونتي يک يا مجموعه اي از صنايعي که داراي نقش ملي هستند، ايجاد شده اند.

2- شهرهاي جديدي که داراي نقش منطقه اي هستند: اينگونه شهرهاي جديد در کشورهاي توسعه يافته به منظور اعاده حيات مجدد مناطقي که در درون سرمايه داري پيش رفته و سپس در اثر رکود اقتصادي از پيشرفت باز مانده اند و در کشورهاي در حال توسعه که يا در دوران سرمايه داري و يا در حال تجربه اقتصاد سرمايه داري يا آميزه اي از وضعيت هاي مختلف به سر مي برند، عمدتا به عنوان ابزاري در تزريق توسعه بکار رفته اند.

3- شهرهاي جديدي که داراي نقش زير منطقه اي هستند: اينگونه شهرها، به منظور ساماندهي ساختار فضائي ـ فعاليتي زير مناطق ايجاد مي شوند و ساماندهي بطور معمول، بر پايه هدف دوگانه « احياي اراضي » و « جلوگيري از تخليه زير منطقه از جمعيت روستائي» قرار داشته است.

هر چند که هر دو مورد خاص کشورهاي توسعه يافته صنعتي نيست و شايد در کشورهاي در حال توسعه نيز به شکل مشکلات حادتري بروز کند، اما به جهت عدم برخورداري کشورهاي در حال توسعه از ساختار سلسله مراتبي برنامه ريزي ( يعني برنامه ريزي در سطح ملي،منطقه اي، زيرمنطقه اي، محلي و ناحيه اي ) هدفهائي که در سطح جغرافيائي تحت عنوان زير منطقه بيان مي شوند و در کشورهاي در حال توسعه داراي صراحت بيان خاص کشورهاي توسعه يافته نبود و صرفا بطور ضمني و به عنوان جزئي از برنامه توسعه شهرهاي جديدي که با هدف منطقه اي ايجاد مي شوند، مطرح شدند.

4- شهرهاي جديد ي که نقش متقابلي در برابر متروپلها دارند: اينگونه شهرها که مي توان آنها را پر سابقه ترين گونه شهرهاي جديد برنامه ريزي شده نيز به حساب آورد. در واقع، اولين موارد عملي ساختن تفکر ايجاد شهرهاي جديد، با عنوان ابزاري جهت رفع يا تسکين مشکلات متروپلها ـ  که در هر حال نقش شهر مادري را نسبت به شهرهاي جديد اقماري خود حفظ نموده اند ـ مورد استفاده قرار گرفته اند. مشکلات بيان شده متروپلها عمدتا کمبود مسکن و ازدحام جمعيتي يا فعاليتي و عواقب ناشي از آن چون : آلودگي هوا، ازدحام و اغتشاش در نظام حمل و نقل جاده اي درون شهري و امثالهم بوده است. در واقع ، شهرهائي با نقش فوق، بخشي از سياستهاي عدم تمرکز و عدم تراکم در سطوح بالاتر جغرافيائي، يعني ملي و منطقه اي را تشکيل مي دهند.

 

 

بررسي انواع شهرهاي جديد ايران

1- شهرهاي جديد مستقل:مجتمع هاي زيستي برنامه ريزي شده اي هستند که اغلب در زميني بکر و بدون سابقه عمران بوجود مي آيند.مهمترين هدفهائي که شهرهاي جديد مستقل را توجيه مي کند مي توان بطور ذيل خلاصه کرد: الف ) اولين انگيزه مهم ايجاد شهرهاي جديد مستقل بردن صنايع و ايجاد آنها در مناطق محروم و عقب افتاده. دوم: تقويت پايه اقتصادي مناطق مي باشد. سوم : تمرکز گزيني جمعيت در مناطق خالي از جمعيت به منظور ايجاد تعادل منطقهاي در کشور. چهارم: پاسخ به خلا سياسي و امنيتي است.

معايب شهرهاي جديد مستقل: 1- آسيب پذيري در برابر فراز و فرود هاي اقتصاد ملي2- شهرهاي جديد مستقل بويژه وقتي کارکرد اصلي آنها صنعتي يا معدني باشد در چارچوب سياست صنعتي کشور ايجاد مي شوند ( سياست بخشي ). با توجه به اينکه استقرار صنايع معمولا از منطق برنامه ريزي صنعتي تبعيت مي کند و با تمايل به سوي منابع معدني مکانيابي مي شوند از اينرو به خاطر تبعيت از اين دو ويژگي در محيط هاي جغرافيائي منزوي ايجاد مي گردند. اين وضع شهر جديد را به يک مجتمع زيستي کم جاذبه و از لحاظ رواني و اجتماعي کم شور و شوق تبديل مي کند بطوري که جو مدني  و فرهنگي لازم در آنها هرگز به وجود نمي آيد. ( شهر سرچشمه )3- چون اغلب در فضاهاي جديد، سرزمين هاي بکر و بدون عمران بوجود مي آيند. ايجاد آنها بسيار گران تمام مي شود. زيرا احداث زير ساختهاي شهري مثل آب، برق، فاضلاب، تلفن و..... در چنين شرايطي بسيار هزينه بر است. اين وضع باعث مي شود که اين شهرها ناقص و از لحاظ زماني خيلي دير شکل بگيرند.4- شهرهاي جديد مستقل بويژه وقتي که تک پايه بوده و پايه آن متکي به منابع محدود و فناپذير باشند، آينده اي نامطمئن دارند. زيرا با از بين رفتن پايه اقتصادي، حيات اقتصادي شهر تهديد مي شود. از آنجائي که حيات اقتصادي شهر زيربنا و عامل دگرگوني هاي اجتماعي، اقتصادي و فضائي آن نيز مي شود، از بين رفتن پايه اقتصادي به اضمحلال و رکود شهر جديد منجر مي شود ( مسجد سليمان ).

2- شهرهاي جديد اقماري: جوامع يا سکونتگاههاي برنامه ريزي شده اي هستند که معمولا در حوزه نفوذ يک شهر بزرگ يا شهرهاي موجود بوجود مي آيند. اينگونه نوشهرها از لحاظ عملکرد پيوستگيهاي زيادي با شهرهاي موجود دارد. بنابراين اغلب بصورت خوابگاهي مورد استفاده قرار مي گيرد.

مکان يابي شهرهاي جديد اقماري درچهارچوب اين اصل کلي فلسفي قرار دارد که عبارت است از : « علت موجبه، علت مبقيه است» يعني علت ايجادشهر، علت باقي ماندن نيز هست. نکته قابل توجه اين است که هم علت ايجاد شهرهاي اقماري مادرشهرپيرامون آن است وهم علت بقاي آن نيز مادرشهر پيرامون مي باشد.

محاسن نوشهرهاي اقماري:1- جلوگيري از گسترش نامعقول مادرشهر و کمک به رشد برنامه ريزي شده آن 2- کمک به شکل گيري منطقه شهري 3- چون اغلب در محدوده نفوذ روزانه يک مادرشهر بوجود مي آيند در بسياري از موارد بر يک هسته روستائي استقرار مي يابند بنابراين اولا داراي جاذبه اجتماعي بيشتري براي مهاجرت هستند و ثانيا هزينه تاسيسات و زيرساخت هاي شهري آنها در مقايسه با شهرهاي جديد مستقل کمتر است.

معايب نوشهرهاي اقماري: 1- از آنجائي که اغلب نوشهرهاي اقماري فاقد پايه اقتصادي مستقل مي باشند، بسياري از خدمات و نيازهاي ساکنان خود را از مادرشهر تامين مي کنند. از اينرو اينگونه شهرها به لحاظ خدماتي و کارکرد اقتصادي، جوامعي ناقص اند و اغلب شکل خوابگاهي به خود مي گيرند.2- در مقايسه با ساخت جمعيتي مادر شهر جوامعي جوان به حساب مي آيند. همچنين از لحاظ اجتماعي ناهمگون و در مقايسه با شهرهاي متعارف فاقد هويت شهري هستند. نتيجه اين ويژگيها باعث مي شود جرم خيزي اين جوامع زياد شود زيرا نظارت اجتماعي در آنها ضعيف مي باشد. 3- چنانچه مي دانيم اشتغال و اسکان دو رکن اساسي يکجانشيني است. در شهرهاي جديد معمولا اشتغال براي نسل اول فراهم مي باشد و نسل هاي بعدي به دليل کمبود شغل مجدداَ به مادرشهرها و ساير مکانهاي اشتغال در محدوده شهر اقماري روي مي آورند. از اينرو فلسفه ايجاد شهرهاي اقماري در درازمدت به ضد خودش تبديل مي شود. يعني باز مهاجرت از پيرامون به مرکز صورت مي گيرد. از اينرو اينگونه شهرها نمي توانند به هدفهاي ايجاد خود دست يابند. نمونه موردي اينگونه نوشهرها را در اطراف شهرهاي بزرگ کشور خصوصا تهران، اصفهان و... ميتوانيم مشاهده کنيم.

با تمام اين اوصاف بايد گفت که بيشترين شهرهاي جديد ايران در زمره شهرهاي اقماري قرار دارد  و با اينهمه هنوز هيچکدام از اين نوشهرها علاوه بر اينکه نتوانسته است به اهداف خود دست يابند، تهديدي نيز براي مادرشهرهاي خود محسوب مي شوند.

 

3- شهرهاي جديد پيوسته: نوشهرهائي است که با هدف اصلاح بافت موجود مادرشهر و نيز کمک به گسترش برنامه ريزي شده آن بوجود مي آيند. بطور کلي با دوفلسفه شهرهاي جديد پيوسته بوجود مي آيند: 1- سازماندهي فضا  2- تقويت موقعيت هاي شهري

نقاط مثبت نوشهرهاي پيوسته: 1- صرفه اقتصادي : نظر به اينکه اينگونه نوشهرها در چارچوب طرح جامع ايجاد مي گردند، براي تاسيس آنها در مقايسه با شهرهاي مستقل و اقماري هزينه کمتري لازم است. چراکه هزينه هاي زيربنائي مانند جاده، آب، برق و... با هزينه هاي بسيار کمتري تامين مي شود. 2- ايجاد فرصت تصميم گيري و برنامه ريزي براي شهرهاي موجود  3- امکان مشارکت بخش خصوصي در ساخت اينگونه نوشهرها. دليل آن اين است که آنها به دنبال جائي براي زندگي کردن مي گردند نه در جستجوي اشتغال . 4- مساله شکل گيري هويت شهري که در اينگونه شهرها نسبت به شهرهاي مستقل و اقماري بهتر شکل مي گيرد. ( بيشتر مهاجرتهاي درون شهري در اينگونه نوشهرها وجود دارد. )

نقاط ضعف نوشهرهاي پيوسته:1- اينگونه نوشهرها با هدف تامين مسکن ايجاد مي شوند در نتيجه فرصتهاي شغلي و امکانات لازم براي ساکنان خود پديد نمي آورند. از اينرو بارِ نيازهاي ساکنان به بخشهاي قديمي شهر تحميل مي شود و از اينطريق گسترش شهر بر شالوده هاي کنوني شهر فشار مي آورد. 2- در مواردي که پايه اقتصادي اينگونه شهرها بر صنايع بزرگ آلاينده باشد مشکلات زيست محيطي و کالبدي ـ فضائي و نيز مشکلات مربوط به کاربري اراضي براي مادرشهر پيرامون خود فراهم مي کند که اغلب بصورت يک بحران زيست محيطي ظاهر مي شوند. 3- عدم شکل گيري نهادهاي متعارف شهري و در نتيجه عدم شکل گيري نظام اجتماعي مناسب در مقايسه با مادرشهر.

 

 

تئوري هاي برخورد با رشد سريع شهرنشيني و سياست ايجاد شهرهاي جديد:

1- تئوري آزاد گذاشتن شهرها به حال خود: با چنين برخوردي يا بايد اعتقاد داشته باشيم که مکانيسم خودبخودي درون شهرها به حل مشکلات خواهد انجاميد يا آنکه معتقد باشيم که کاري از دست ما ساخته نيست و بهتر است که نظاره گر در انجام آن باشيم.

 امروز ديگر ترديدي نمانده که بدون دخالت دولت و اعمال سياست هاي به نفع عموم، مشکلات شهري در ايران قابل حل نيست و برخورد منفعل با آنها باعث توليد بيشترين سود براي شرکتهاي ساختماني بخش خصوصي مي شود. زيرا اين بخش بدون تقبل هزينه هاي اجتماعي به توليدات منفردي مي پردازد که مسائل جنبي آن ساکنان حل نشده باقي مانده و به افزايش مشکلات شهري مي انجامد.

2- تئوري و سياست جسته و گريخته به منظور برخورد موردي و مقطع اي بامشکلات : در اين صورت مي توان تا حدي گرايش هاي حاکم را متاثر نمود و در تعديل مشکلات موفق بود، ولي نمي توان گفت با مشکلات برخورد اساسي و بنيادي صورت گرفته است. با اتخاذ اين روش گرچه بهبودي در مسائل روز حاصل مي گردد ولي مسائل ديگري پديد مي آيد يا همان مسائل در مکان يا زماني ديگر بروز مي نمايد. زيرا حل مشکلات اساسي شهرنشيني در کشور ما با اين سياست مقطعي ممکن نيست.

3- تئوري هدايت و کنترل گرايش ها با يک برنامه جامع ،کلي و ملي که هماهنگي هاي بخشي و منطقه اي در آن صورت گرفته باشد.با چنين سياستي نه تنها با بسيج يکپارچه تمامي امکانات به رفع تنگناهاي موجود پرداخته مي شود، بلکه با تکيه بر قابليتهاي سرزمين، جلوگيري از بوجود آمدن مشکلات شهرنشيني در آينده نيز در نظر گرفته مي شود. لازمه اعمال اين سياست، ساختار اداري ـ سياسي ويژه اي است که هماهنگي هاي افقي و عمودي را انحصار مي نمايد.

 با کمبود اين ويژگيها در نظام اداري کنوني سياستهاي برخورد با مشکلات نمي تواند از نوع دوم فراتر رود.

پيشنهاد شهرهاي جديد در شرايط کنوني ايران سياستي از نوع دوم سياست هاي مذکور است. يعني برخوردي موردي و غير جامع. اين سياست شايد بتواند مسائل مورد نظر دستگاه بخشي يعني تامين مسکن شهري و ساماندهي توسعه شهري را در مقطعي از زمان پاسخگو باشد اما مشکل بتواند به مسائل اساسي و بنيادي که پيش از اين اشاره شد، پاسخ دهد و همچون گذشته ، گرايش مهاجرت به شهرهاي بزرگ و رشد جمعيت آنها لاينحل باقي خواهد ماند و مساله رکود برخي مناطق و تمرکز در مناطقي ديگر، چاره نخواهد شد.

نياز به تدوين سياست ملي شهرنشيني در ايران از همين ديدگاه است که سياستي از نوع سوم  را در برخورد با مشکلات شهرنشيني مطرح مي سازد.

 

 

تحليل عملکردي شهرهاي جديد ايران:

همانطور که در بخش هاي قبلي نيز بيان شد هدف عمده و اصلي شهرهاي جديد، جذب سرريز جمعيتي شهرها و کاهش بار ترافيکي و تراکم از شهرها و ارتقاع کيفيت سکونت در آنها بوده است.

تبعاَ اتکا بر اين اهداف که در مقاطع  زماني شکل گيري تفکر شهرهاي جديد مورد توافق غالب کارشناسان و مشاوران نيز بوده است، از سويي تاثير عمده در مکانيابي و فعاليت هاي اجرائي در عرصه شهرهاي جديد داشته و مجموعه اهداف تبعي ديگر که ذکر شده را تحت الشعاع خود قرار داده است، و از سوي ديگر فرصت تفکر در مورد ساير کارکردها و نيز جايگاه شهرهاي جديد در مجموعه نظام سکونتي کشور و نيز در مجموعه نظام ملي و منطقه اي را محدود کرده است.

اين در حالي است که جايگاه شهرهاي جديد در سياست ملي شهرنشيني و نيز در نظام شبکه شهري کشور و نيز در مجموعه نظام برنامه ريزي کشور به درستي تبيين و تعيين نشده است . جايگاه قانوني اينگونه شهرها به روشني مشخص نيست و چارچوبهاي قانونمندي در مورد مکانيابي و اولويت ايجاد و توسعه شهرهاي جديد وجود نداشته است.

بررسي کلي طرح هاي راهبردي ـ مکانيابي نشان مي دهد که غالب آنها بيش از آنکه مبتني بر بررسي هاي دقيق کارشناسي و انتخاب مناسب ترين مکان براي ايجاد شهر جديد و ارائه راهبردهاي  عملي براي ايجاد آنها باشد، با مجموعه اي از اطلاعات کلان و کلي منطقه اي و توجيه ضرورت ايجاد شهر جديد و گزينه مکان منتخب ، راهبردهائي براي نحوه دسترسي شهر جديد، کليات نحوه تاسيسات زيربنائي و ... ارائه داده اند که در مراحل بعدي مورد تجديد نظر جديد با مجموعه سکونتگاهي پيرامون و مجموعه منطقه عملکردي غافل مانده اند و از ارائه راهکارهاي واقع گرايانه براي جذب جمعيت و فعاليت به شهرهاي جديد باز مانده اند.

در يک جمع بندي کلي از ارزيابي به عمل آمده مي توان اشاره کرد که در طرح هاي شهرسازي شهرهاي جديد با تکيه بر شرح خدمات روال و روند معمول تهيه و تصويب آنها عمدتا پاسخگوي نيازها و اهداف شهرهاي جديد نبوده است. بلکه تنها در لايه هاي مياني طرح هاي آماده سازي تا حدودي در ساختار بخشي اين شهرها تاثير گذار بوده اند که البته ارتباط و اتصال مجموعه آنها براي ايجاد انسجام و هويت کالبدي مشخص مشکل اساسي شهرهاي جديد بوده است.

همچنين شهرهاي جديد اگرچه از شهراصلي ( مادر شهر ) تمرکز زدائي مي نمايد، اما در مقياس منطقه شهري، تمرکز را کاهش نداده و بنابراين براي تمرکز زدائي در مقياس بزرگتر بايد به نوع سوم سياست هاي برخورد با  مشکلات شهر( برنامه هاي جامع و راه حل اساسي ) روي آورد. شهرهاي جديد به مثابه گودالي بر سر راه سيلي هستند که سرانجام پر خواهند شد و سيل به سوي شهر اصلي راه خواهد گشود. بايد در فرصت بدست آمده از جمع شدن سيل در گودال ها ، براي تغيير مسير و اساسا توقف قطرات آب در خاستگاه آن بهره برد. اين به معناي تدوين سياست ملي شهرنشيني است.

شهرهاي جديد اگر چه راهبرد مواهب توسعه از شهر اصلي به منطقه شهري و محيط پيرامون را باعث مي شوند ولي چاره ساز عدم تعادل هاي منطقه اي نيستند و بدين سبب بايد در انديشه ايجاد شهرهاي جديد از نوع دوم ( مراکز رشد و توسعه منطقه اي ) همچنين تقويت وتجهيز شهرهاي موجود که قابليت مرکزيت يافتن در مناطق عقب مانده را دارند ، بوده است . تدوين سياست شهرنشيني در چنين راستائي بوده است.

شهرهاي جديد در منطقه شهري با تامين مسکن مناسب و حل ارتباطات کافي با مادر شهر شايد بتوانند به هدف تمرکز زدائي جمعيتي نزديک شوند ولي اين کافي نيست. بايد با سياست هاي تشويقي به هدف تمرکز زدائي فعاليت از شهر اصلي نيز دست يافت تا شهرهاي جديد صرفا عملکرد خوابگاهي نداشته و امکان کسب هويت مستقل داشته باشند. شهرهاي جديدي که ساخته مي شوند حداقل بايد در حد صرفه جويي هاي ناشي از اندازه آنها توليد داشته باشند. در اين راه به ايجاد نهاد هماهنگ کننده بين بخشي از وزارتخانه هاي زيربط نياز است.

 

 

 

نتيجه گيري:

1- شهرهاي جديد هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ شکل و شيوه ساخت و نظام شهري پديده اي نو هستند. بنابراين بايد به عنوان يک فرهنگ جديد در نظام شهرنشيني مورد توجه قرار گيرند. ( شهرنشيني محصول فرهنگ است ).

2- شهرهاي جديد در هر الگوئي که ايجاد شده باشند، فلسفه عمومي ناظر بر ايجاد آنها به سه ضرورت پايه اي زير اتکا دارد:

الف) کاهش نابرابريهاي موجود در نظام مکانها، يا فضاهاي جغرافيائي

ب) تضمين پايداري و بقائ اجتماعي ـ اقتصادي و سياسي موجود.

ج) ايجاد راهي جديد در برنامه ريزي شهري، براي حل مشکلات شهري.

به عبارت ديگر شهرهاي جديد با هر الگو و اندازه اي و نقشي که ايجاد شوند پاسخگوي نيازهاي روزمره ، ميان مدت و بلندمدت مردمي هستند که در مقياس يک سرزمين در نظام يکجانشيني و سکونت در فضاهاي شهري و روستائي و... با مشکل مواجه شده اند.

3- برخلاف شهرهاي سنتي ، معمولا شهرهاي جديد پيوندي شايسته و محکم  ميان ديروز، امروز و فرداي شهروندان برقرار نمي کنند. يعني اينکه شهروند بين ميراث گذشته خود، وضع موجود و آينده متصور خود رابطه اي نمي بيند. اين وضع سه پيامد مهم در حيات شهري دارد: الف) دلزدگي ساکنان از محيط خود.    ب ) بي هويتي فضاي شهر   ج ) محيط اجتماعي و اخلاقي آسيب پذير.

4-عدم تعلق مردم به شهرهاي جديد باعث مي شود که احساس بيگانگي در اينگونه شهرها بيش تر شود. به عنوان نمونه به عدم وجود قبرستان به عنوان يک کاربري مهم و قسمتي از تجهيزات شهري ، در اکثر شهرهاي جديد ايران اشاره داشت که نشان دهنده عدم تعلق شهروندان به شهرهاي جديد مي باشد

5- شهرهاي جديد به مفهومي که تاکنون در ايران ايجاد شده، محصول انديشه و فرهنگ مغرب زمين است. يک راه حل غربي براي مشکلات شهري مي باشد. از اينرو بايد در بکارگرفتن شهرهاي جديد به عنوان يک راه حل در ايران ملاحظات لازم همراه با مسائل فرهنگي اقتصادي و .. صورت گيرد.

6- شهرهاي جديد از هر نوعي که باشند، آثار سه گانه ملي ، منطقه اي و محلي دارند. بنابراين در مطالعه آنها بايد به اين سه مقياس توجه کرد و در اين توجه به نوع و ماهيت شهرهاي جديد و اثر آن در سه مقياس ذکر شده عمل کرد.

7- دولت، مردم و متخصصان، سه رکن اساسي مؤثر در شهرهاي جديد هستند.  در ايجاد شهرهاي جديد نبايد به يکي از سه قطب مؤثر در تحول و پيدايش شهرهاي جديد بيش از حد بها داد.. بها دادن به هر يک از اين سه عامل و بي توجهي به هريک از آنها مي تواند به خلق شهر جديدي ختم شود که نمي تواند نقش خود را درست ايفا کند.( تکيه محض بر دولت مثل فولادشهر. تکيه محض بر مردم مثل اسلامشهر و تکيه محض برمتخصصان مثل صدرا ، که هر سه بيانگر شهرهاي جديد نامطلوب در ايران مي باشند.

8-امروزه توجه به شهرهاي کوچک و خصوصا ميانه و برنامه ريزيهاي بلندمدت و راهکارهاي بنيادي در توسعه اينگونه شهرها مي تواند راه حل مناسبي براي تامين کردن اهدافي باشد که شهرهاي جديد از انجام آن عاجز مانده اند.

منابع و مآخذ:

1- شيخي، محمد، ارزيابي شهرهاي جديد،مجله آبادي، ش 29-30-31

2- عبدي دانشپور، زهره،بررسي و تحليل قياسي شهرهاي جديد در کشورهاي در حال توسعه و توسعه يافته، شرکت عمران شهرهاي جديد.

3-صرافي، مظفر، ضرورت تدوين سياست ملي شهرنشيني براي موفقيت شهرهاي جديد ايران، مجموعه مقالات ارائه شده در سيمينار شهرهاي جديد، مهرماه 1368

4-غمامي، مجيد، نگاهي به عملکرد شهرهاي جديد در مجموعه شهري تهران،آبادي، ش 29-30-31

5- علي اکبري، اسماعيل،مفهوم شناسي تطبيقي در حوزه شهر و شهرنشيني، اطلاعات سياسي ـ اقتصادي ، ش 197-198

6- درسنامه درس شهرهاي جديد، محمد سليماني،مقطع کارشناسي ارشد، 1383

7- درسنامه درس شهرهاي جديد، حميد رضا وارثي، مقطع کارشناسي،1379

8- درسنامه درس مکتب هاي ناحيه اي، اصغر ضرابي، مقطع دکتري ،

1384

 

شیراز، خیابان برق کوچه1-موسسه علمی تحقیقات چشم انداز

 

شماره تماس:

 

07132341477

 

شماره همراه:

 

09382252774

 

پست الکترونیک:

 

Sjavizadeh@yahoo.com

 

وب سایت:

 

Www.gisland.org

برای دانلود جزوات و فیلم های رایگان در زمینه GIS وRS به وب سایت زیر مراجعه نمایید:

https://gisland.org/

 

 

[ جمعه بیست و هفتم مرداد ۱۳۸۵ ] [ ۴:۵۳ ب.ظ ] [ سعید جوی زاده ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موسسه علمی - تحقیقاتی چشم انداز
مرکز آموزش نرم افزار های کاربردی در شهر شیراز و تهران
دپارتمان GIS وRS
دپارتمان حسابداری و مدیریت
دپارتمان زبان های خارجی
دپارتمان IT
sjavizadeh@yahoo.com
www.gisland.org
همراه:

09382252774


07132336243



امکانات وب