دکتر  سعید جوی زاده - مشاورGIS و RS
بیان دیدگاه ها ،نقطه نظرات و عقاید سعید جوی زاده  
قالب وبلاگ

من با همکارم ، مربی نویسندگی دانشگاهی دکتر جین جونز ، در مورد اینکه چرا احساساتی که ما هنگام نوشتن خود احساس می کنیم نوعی کار است ، نوشتن واقعاً چیست و چرا یک اسلات 20 دقیقه ای به اندازه کافی برای یک جلسه نوشتن صحبت می کند ، صحبت کردم. ما همچنین به تعلل ، ترس از طرد شدن ، کمال گرایی و البته نوشتن کتاب ها ، که تخصص جین به عنوان مربی است ، اشاره می کنیم. 


Pssssst. آیا شما محقق علوم هستید؟ اکنون می توانید برای آموزش رایگان نوشتن علمی من ثبت نام کنید .

Small_2.png
سلام جین! شما کی هستید و در مشاوره Up In Consulting چه کار می کنید؟ 

 من مربی نویسندگی هستم و حدود شش سال است که تدوین و مربیگری می کنم. من برنامه ای به نام "بالا بردن" اجرا می کنم ، که یک برنامه نوشتن کتاب برای افرادی است که نسخه های خطی می نویسند ، بنابراین یک نسخه خطی واحد در مقابل یک کتاب درسی است. کاری که ما انجام می دهیم این است که شما را با چگونگی نوشتن کتاب ، نحوه مدیریت کتاب و همچنین چگونگی غلبه بر عدم اطمینان خود درباره نوشتن کتاب آشنا می کنیم. از این سه زاویه ، ما به مدت شش ماه با شما همکاری می کنیم تا پایه ای قوی برای کتاب شما ایجاد کنیم. مردم با ایده کتاب خود وارد می شوند ، یا برخی از افراد با چند فصل انجام شده وارد می شوند و می خواهند کتاب را به پایان برسانند. بنابراین ، واقعاً می تواند در هر مرحله از فرآیند نگارش کتاب شما باشد.

عالی به نظر می رسد! آیا در همه زمینه ها با محققان همکاری می کنید یا در زمینه های خاصی تخصص دارید؟

 ما کاملاً نظم و انضباط داریم. افرادی از علوم انسانی ، علوم اجتماعی و ارتباطات به سراغ ما می آیند. تنوع وجود دارد! من فکر می کنم که اصول نگارش کتاب وجود دارد - مهم نیست که در چه رشته ای باشید. ما توانسته ایم افرادی از تاریخ ، علوم سیاسی ، جامعه شناسی ، فیلم ، باستان شناسی و موارد دیگر را داشته باشیم. واقعاً سرگرم کننده است که همه آن رشته های مختلف کنار هم جمع شوند و افراد از دیدگاه خود ایده ها را تبادل کنند.

بسیار هیجان انگیز! آنچه در کار شما بسیار دوست دارم این است که شما همچنین در مورد کار احساسی که دانشگاهیان هنگام نوشتن باید انجام دهند صحبت می کنید. آیا ممکن است توضیح دهید که کار عاطفی چیست و چرا باید به این موضوع توجه شود تا بتوانیم نویسنده های سازنده و شاد باشیم؟

 قطعا! من به عنوان جامعه شناس آموزش دیده ام ، آنجا دکترای خود را گرفتم. اگر اجازه دهید یک دقیقه بیرون بیایم ، یک جامعه شناس به نام آرلی هوچیلد وجود دارد و او اصطلاح کار عاطفی را توسعه داد. این در مورد مدیریت احساسات شما در محل کار است ، به این معنی که اگر در شغلی هستید که با مشتریان یا مشتریان روبرو هستید ، و آنها شما را تحقیر می کنند ، یا با شما بد رفتار می کنند ، و شما باید به نوعی لباس بپوشید چهره ای شاد داشته باشید و موقعیت را مدیریت کنید.

معمولاً شما باید احساسات خود را به نحو بسیار موثری برای فرصت های شغلی و رفاه خود در محل کار مدیریت کنید. برای دانشگاهیان ، ما نیز کارهای عاطفی زیادی انجام می دهیم ، و لزوماً آن را فقط در کلاس درس انجام نمی دهیم ، هنگامی که در مقابل افرادی هستیم که با آنها تعامل داریم. ما این کار را در جلسات هیات علمی ، در دفاتر خود انجام می دهیم ، زمانی که در مورد نوشتن خود احساس ناامنی زیادی می کنیم یا تمایلات کمال گرا را احساس می کنیم. ما دائماً احساسات خود را مدیریت می کنیم یا از احساسات خود احساس بدی داریم. به عنوان مثال ، "اوه ، این دیر است. و من احساس گناه می کنم ، اما شاید من نباید احساس گناه کنم ، یا باید احساس گناه کنم؟ ' سپس تبدیل به یک مکالمه دیگر می شود. 

دلیل اهمیت این امر این بود که بسیاری از افرادی که هنگام ویرایش مشغول به کار بودم ، کارها را دیر انجام می دادند. شما برای خود مهلت تعیین می کنید ، سپس آن را از دست می دهید ، و سپس به نوعی وحشت می کنید ، یا اجتناب را تمرین می کنید ، و سپس احساسات زیادی در مورد آن دارید. من متوجه شدم که بسیاری از افرادی که با آنها کار می کردم همیشه احساس بدی داشتند. آنها همیشه عذرخواهی می کردند. و با خودم فکر کردم: "این وحشتناک است که شما همیشه این احساس وحشتناک را دارید."

به این ترتیب تفکر در مورد بسیاری از احساسات پیرامون نوشتن ما ، آنچه باید انجام دهیم و سرعت نوشتن چگونه است ، برای من واقعاً جالب شد. کار عاطفی بخش بزرگی از مبارزه است ، حتی قبل از اینکه افراد کلمات را در صفحه به دست آورند ، و مانع از دریافت کلمات در صفحه می شود. به همین دلیل این امر واقعاً جزء لاینفک تمرین مربیگری من شد.

وقتی به نوشتن آکادمیک خودم فکر می کنم ، در مورد آنچه گاهی "در راه" بود واقعاً تأمل نکردم. اما وقتی داشتم تلاش می کردم ، صد در صد احساسات بود. و وقتی با محققانی که با آنها کار می کنم صحبت می کنم ، اغلب کمال گرایی است ، یا گاهی اوقات نارضایتی از کار است. گاهی اوقات ما احساسات منفی را با قطعه واقعی نوشتاری که باید روی آن کار کنیم مرتبط می کنیم. شاید به این دلیل که ما همکاران خود را دوست نداریم ، یا به این دلیل که کسی از داده ها انتقاد کرده یا پروژه به مدت طولانی به طول انجامیده است. بنابراین ، ما دائماً با خود مهربان نیستیم و به خود می گوییم که این کار را به خوبی انجام نمی دهیم و احساس درستی نداریم. من معتقدم که به رسمیت شناختن این احساسات و برخورد با آنها می تواند واقعاً قدرتمند باشد.

؟؟
ما دائماً احساسات خود را مدیریت می کنیم یا از احساسات خود احساس بدی داریم.
و این لزوماً در مورد از بین بردن تمام احساسات بد همیشه نیست. اینطور نیست که ما همیشه باید در مورد کارمان مثبت باشیم ، اما آنچه واقعاً مهم است این است که اگر من نسبت به کارم احساس بدی داشته باشم ، مشکلی نیست. اما احساس بد در مورد آن برای یک دوره طولانی مدت نه به من کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشم و نه به من کمک می کند تا در کارم پیشرفت کنم. بنابراین ، چه کاری می توانیم انجام دهیم تا به یک مکان خنثی تر در مورد کار خود برسیم؟ 

آیا می توانیم نسبت به کار خود کاملاً مثبت باشیم؟ شاید این غیرممکن باشد و من این را از مشتریان در حال حاضر می شنوم. آنها می گویند ، "من از این بابت هیجان زده نیستم و قرار نیست یک تشویق کننده باشم." و این خوب است - اجازه دهید به جایی خنثی تر از "این وحشتناک بود برسیم. من ادم سفیه و احمق هستم. من نمی توانم باور کنم که این را نوشتم. ' همانطور که گفتید ، باعث می شود ما واقعاً از کار خود ناراضی باشیم. 

وقتی مدت زیادی به موضوعی وابسته هستید ، به ویژه به عنوان یک محقق ، همه چیز را برای مدت طولانی بررسی می کنید - اگر این نارضایتی را افزایش دهید ، درست مانند یک رابطه بد است. من نمی خواهم تحقیقاتمان را آنتروپورمورف کنم ، اما این نوعی رابطه است. 

این می تواند چنین احساسی داشته باشد ، مخصوصاً برای یک فرد دانشگاهی! کار بسیار شخصی است و اغلب ما آنقدر روی آن کار می کنیم. حتی کل نحوه ایجاد دانشگاه ، به عنوان مثال انجام دکترا کاملاً شخصی است. من فکر می کنم ما تمایل بیشتری به تحقیق نسبت به سایر زمینه های کاری داریم.

من هم اینچنین فکر میکنم. زمانی را که در رایانه شخصی خود نوشتم ، به یاد می آورم و فکر می کردم: "این مانند این است که در یک رابطه بد باشید." اما من همچنان برمی گردم ، حتی وقتی احساس وحشتناکی نسبت به آن داشته باشم و در حال حاضر هیچ لذتی از آن دریافت نمی کنم. وقت گیر است و مرا از دوستانم دور می کند. 

من فکر می کنم بخشی از دلایلی که ما احساس می کنیم یک رابطه است این است که در واقع در مورد رابطه ما با خودمان است. از آنجا که ما هنگام نوشتن زمان زیادی را به تنهایی صرف می کنیم - این ما هستیم که افکار خودمان را داریم. این بخشی از دلیل این است که من فکر می کنم مربیگری گروهی بسیار قدرتمند است ، زیرا شما می توانید با افراد دیگری باشید که می گویند: "من نیز از این طریق عبور می کنم." شما تنها کسی نیستید که مهلت را از دست داده است. '

حتی اگر به طور منطقی می دانیم که این درست نیست که دیگران مهلت ها را از دست ندهند. اما وقتی تنها پشت میز خود می نشینید ، واقعاً فکر می کنید که بی صلاحیت هستید و این چیزی است که دیگران ندارند. و فقط اینطور نیست. مغز شما قصد دارد با شما ترفندهایی را بازی کند و جمله هایی مانند "این اشتباه است" بگوید. این را نفرستید ، کسی از شما عصبانی می شود. ' یا ، "اگر این را منتشر کنید ، کسی از شما انتقاد می کند ، باید از خودتان محافظت کنید." این باعث می شود که فقط برای همیشه روی میز شما بماند ، و سپس عصبانی شوید که روی میز شما است ، اما می ترسید که آن را بفرستید.

و سپس شما گیر کرده اید. بنابراین ، فهمیدن آنچه در آن زمان باید انجام داد و گفتن ، "شاید کسی دیوانه شود ، اما من هنوز هم آن را ارسال می کنم. مشکلی نیست. ترسناک است ، اما اشکالی ندارد که من می ترسم. من هنوز این کار را انجام می دهم. '

؟؟
من فکر می کنم بخشی از دلایلی که ما احساس می کنیم نوشتن شبیه یک رابطه است این است که در واقع در مورد رابطه ما با خودمان است. از آنجا که ما هنگام نوشتن زمان زیادی را به تنهایی صرف می کنیم - این ما هستیم که افکار خودمان را داریم.
بله ، من نیز بسیار شرم آورم که بسیاری از افراد و دانشگاهیان هنگام نوشتن احساس شادی نمی کنند و از این روند لذت نمی برند. من می دانم که لازم نیست اینطور باشد. 

بنابراین ، ما در مورد انواع مختلف کار احساسی یا احساساتی که اغلب ایجاد می شود صحبت کردیم ، و یکی از مواردی که شما ذکر کردید ، کمال گرایی بود. من همیشه با محققانی که با آنها کار می کنم کمال گرایی را می بینم. به عنوان مثال ، وقتی می خواهند یک جمله بنویسند ، در تلاش برای یافتن کلمه کامل یا راه مناسب برای ساختن آن جمله گیر می کنند. بنابراین ، آنها این جمله را بارها و بارها ویرایش می کنند و سپس از اینکه چگونه واقعاً هیچ نوشته ای تولید نکرده اند ، احساس بدی دارند. نکته دیگری که من می بینم این است که مردم فقط به ویرایش پیش نویس خود ادامه می دهند- آنها ویرایش ، ویرایش و ویرایش می کنند و به نظر نمی رسد که زمان توقف زمان توقف را پیدا کنند. راهکارهای غلبه بر کمال گرایی چیست؟ 

اینجاست که برخی از مطالب طرز فکر وارد می شوند. همچنین ، برخی قوانین که باید برای خود تعیین کنید. یکی از کارهایی که ما در Elevate انجام می دهیم و مربیگری دیگری که من انجام داده ام ، فقط تصمیم گیری در مورد مهلت تعیین شده است. من یک مشاور در مقطع دبیرستان داشتم که همیشه به من می گفت در زمانی که به خودت فرصت می دهی کارها را انجام خواهی داد. من دوست دارم آن را با برخی موقعیتها وفق دهم ، مخصوصاً وقتی صحبت از خرابکاری می شود ، - بنابراین ، وقتی در نقطه ای هستید که در حال بازگشت هستید ، و جملات و پاراگراف ها را دوباره بسازید ، فقط باید یک مهلت محکم تعیین کنید و به خود بگویید: "در این روز ، میز من را ترک می کند." و اگر این بدان معناست که شما باید به یک شریک پاسخگو بگویید یا به ویرایشگر یا ویرایشگر مجله ایمیل بزنید و بگویید ، "این روزی است که من آن را به شما می دهم." سپس باید آن روز ادامه یابد. و این بدان معناست که بدانید هرگز کامل نخواهد بود ،زیرا شما ایده آل را به عنوان چیزی که نمی توانید به آن برسید اختراع کرده اید. 

به همین دلیل روی میز شما نشسته است - زیرا شما استانداردی را برای خود ایجاد کرده اید که وجود ندارد. همچنین متوجه می شوید که برخی از این کارها در مرحله ویرایش اتفاق می افتد ، بنابراین هنگامی که بازبینی و ارسال مجدد انجام می شود ، برخی از آن اتفاق می افتد. یا هنگامی که آخرین ویرایش کپی را انجام می دهید. یکی از مواردی که در مورد کمال گرایی در ساختن جملات و پاراگراف ها وجود دارد این است که افراد این کار را خیلی زود در این فرآیند شروع می کنند. وقتی می خواهیم این مورد را بازبینی کنیم ، چرا این جمله را ایجاد می کنید؟ 

آره ، شاید به هر حال قطعش کنی! شاید تمام این پاراگراف به پیش نویس نهایی راه پیدا نکند.

دقیقا. بنابراین ، بیایید فقط روی تهیه پیش نویس روی کاغذ متمرکز شویم ، و آن را برای چشم دوم ارسال کنیم تا به آن نگاه کند- خواه این گروه نویسنده باشد یا شما آن را به ویرایشگر ارسال کنید. و با خود بگویید: "من دیگر نگران کاردستی نیستم." اگر برای شما سرگرم کننده است ، این یک چیز است ، اما اگر این کار را انجام می دهید زیرا فکر می کنید هنوز به اندازه کافی خوب نیست و اگر نمی توانید تعریف کنید که "هنوز" چیست ، باید متوقف شوید. 

اگر نمی توانید به این س answerال پاسخ دهید "چه چیزی به استاندارد شما می آید؟" ، پس چگونه می دانید که کار شما تمام شده است؟ این فقط "وقتی آن را ببینم می دانم" نیست ، زیرا شما آن را نخواهید دید ، زیرا شما خود را متقاعد خواهید کرد که هرگز آماده نیست.

من قبلاً بسیار کمال گرا بودم و گاهی نیز هستم. برای رسیدگی به این موارد همیشه یک روند مداوم است. و آنچه واقعاً به من کمک کرده است این بود که واقعاً فکر کنم "چرا من چنین احساسی دارم؟" و "این احساس واقعاً از کجا نشأت می گیرد؟" و من فکر می کنم در بیشتر موارد ، این در واقع ناشی از ترس از طرد شدن یا ترس از انتقاد است. من با خودم فکر می کنم ، خوب ، شاید من فقط به ویرایش این مقاله ادامه دهم ، زیرا بسیار می ترسم که کسی در حین فرآیند بررسی همسالان از آن انتقاد کند یا از سردبیر مجله با خبر شود که رد میز است. فقط تصدیق می کنم این واقعا زمان زیادی از من گرفت اکنون می فهمم که کمال گرایی من از ترس انتقاد شدن من ناشی می شود. من نیاز داشتم که به این موضوع بپردازم تا بتوانم جلو بروم و خود را اینگونه متوقف نکنم.

به یاد دارم که چند ماه پیش در برنامه من با مربی تماس گرفتیم ، و شخصی در مورد کتاب خود صحبت می کرد و در مورد موضوعی که "مد روز" است یا طنین زیادی دارد ، می نویسد. و آنها می پرسیدند ، "خوب ، اگر بازخورد منفی دریافت کنم چه اتفاقی می افتد؟" و پاسخ من این بود ، "این یک اگر نیست ، یک زمان است." زیرا در زندگی حرفه ای شما بازخوردهای منفی دریافت خواهید کرد و اگر زن یا رنگین پوست باشید ، احتمال بیشتری وجود دارد - هنگامی که شما عضو کم اهمیت تری از آکادمی هستید و می خواهید بازخورد منفی. گاهی اوقات ، مانند آنچه شما می گفتید ، با ترس جلوی خود را می گیریم. و انتقاد احتمالاً بیشتر در مورد آن شخص دیگر ، و مفروضات و باورهای آنها است تا هر چیزی که در صفحه قرار دهید. 

صد در صد!

خودتان را تربیت کنید که بدانید نقد وجود دارد و برخی از آنها انتقاد خواهد بود که به من کمک می کند کارم را پیش ببرم. دوست دارم بین نقد و انتقاد تمایز قائل شوم. من فکر می کنم نقد می تواند واقعاً مهم باشد ، به عنوان مثال ، "شاید من اشتباه کردم." یا "شاید چیزی وجود دارد که من آن را در نظر نگرفتم. و اکنون که آن را در نظر گرفتم ، این قطعه قوی تر است. ' در مقابل فقط انتقاد از سوی برخی افراد ، وقتی می توانید بگویید ، "خوب ، احتمالاً باید در بررسی یا گزارش خود به آن بپردازم ، اما این بیشتر به آن شخص مربوط می شود تا درباره من." این بدان معنا نیست که آسان است. وقتی به انتقاد می رسید ، انتقاد می تواند شدید باشد ، و می تواند واقعاً بدبینانه باشد. اما بسیاری اوقات این به آنچه شما نوشته اید و مطمئناً به شما به عنوان یک شخص مربوط نمی شود. 

؟؟
شما قرار است بازخوردهای منفی دریافت کنید ، و این احتمال بیشتر خواهد بود اگر شما یک زن یا یک فرد رنگین پوست هستید - هنگامی که شما عضوی بیشتر در آکادمی هستید.
این لحظه مهمی برای من بود و فکر می کنم وقتی متوجه شدید ، می توانید انتقاداتی را که دریافت می کنید فیلتر کنید. سپس می توانید تصمیم بگیرید که کدام انتقاد را باید در نظر بگیرید ، یا همانطور که می گویید ، یک انتقاد- شاید این نظر کسی باشد که من برای آن ارزش قائل هستم. یا شاید از طرف کسی باشد که نظرش مهم نیست. و این همه راحت تر از عمل واقعی گفته می شود. انتقادی که بیشتر از همه تند می شود معمولاً زمانی است که به نقاطی برخورد می کند که ما درباره خود مطمئن نیستیم. 

به همین دلیل است که شما باید مرتباً این موارد را به خود بگویید. یک پست تهیه کنید ، آن را روی لپ تاپ خود قرار دهید - "این درباره آنها بیشتر از من است." همچنین ، دلایل منطقی را برای خود بیان کنید. اگر واقعاً در مورد آنچه شما می نویسید بود ، همه گزارشهای بازبینی شما یکسان بود ، درست است؟ اما آنها نیستند. شما یک مقاله مجله ای ارسال می کنید ، یک کتاب ارسال می کنید ، نظرات خود را پس می گیرید ، و ممکن است نقاط مشترکی داشته باشند ، اما آنها متفاوت هستند ، زیرا هر فردی با تجربیات ، مفروضات و داده های خاص خود به آن می رسد. آنها همچنین دانشمند هستند ، بنابراین آنها سابقه تحقیق خود را دارند و از آن برای تفسیر کارهای شما استفاده می کنند و به موارد مختلفی می رسند. و از این جهت که می توانید به خود بیاموزید درک کنید که این مربوط به شما نیست و گاهی اوقات شماباید به چیزهایی پاسخ دهید که نمی خواهید به آنها پاسخ دهید. اما با تشخیص "من به این امر پاسخ می دهم زیرا باید این را منتشر کنم" در مقابل "من به این پاسخ می دهم زیرا فکر می کنم این نوعی از کیفرخواست من است ، به عنوان یک شخص"- این تمایز واقعاً مهم است ، زیرا به شما قدرت می دهد می توانید بگویید ، "من می دانم چرا این کار را می کنم. من این کار را نمی کنم زیرا با این شخصی که فکر می کند کار من مزخرف است موافقم. ' یا "من با استدلال آنها موافق نیستم ، اما قصد دارم به آن پاسخ دهم و در مورد نحوه پاسخ به آن تصمیم بگیرم." همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.من به این پاسخ می دهم زیرا مجبورم این مقاله را در مقابل "منتشر کنم" من به این پاسخ می دهم زیرا فکر می کنم این نوعی اتهام علیه من به عنوان یک شخص است- این تمایز واقعاً مهم است ، زیرا به شما قدرت می دهد. می توانید بگویید ، "من می دانم چرا این کار را می کنم. من این کار را نمی کنم زیرا با این شخصی که فکر می کند کار من مزخرف است موافقم. ' یا "من با استدلال آنها موافق نیستم ، اما قصد دارم به آن پاسخ دهم و در مورد نحوه پاسخ به آن تصمیم بگیرم." همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.من به این پاسخ می دهم زیرا مجبورم این مقاله را در مقابل "منتشر کنم" من به این پاسخ می دهم زیرا فکر می کنم این نوعی اتهام علیه من به عنوان یک شخص است- این تمایز واقعاً مهم است ، زیرا به شما قدرت می دهد. می توانید بگویید ، "من می دانم چرا این کار را می کنم. من این کار را نمی کنم زیرا با این شخصی که فکر می کند کار من مزخرف است موافقم. ' یا "من با استدلال آنها موافق نیستم ، اما قصد دارم به آن پاسخ دهم و در مورد نحوه پاسخ به آن تصمیم بگیرم." همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.به عنوان یک فرد ، این تمایز واقعاً مهم است ، زیرا به شما قدرت می دهد. می توانید بگویید ، "من می دانم چرا این کار را می کنم. من این کار را نمی کنم زیرا با این شخصی که فکر می کند کار من مزخرف است موافقم. ' یا "من با استدلال آنها موافق نیستم ، اما قصد دارم به آن پاسخ دهم و در مورد نحوه پاسخ به آن تصمیم بگیرم." همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.به عنوان یک فرد ، این تمایز واقعاً مهم است ، زیرا به شما قدرت می دهد. می توانید بگویید ، "من می دانم چرا این کار را می کنم. من این کار را نمی کنم زیرا با این شخصی که فکر می کند کار من مزخرف است موافقم. ' یا "من با استدلال آنها موافق نیستم ، اما قصد دارم به آن پاسخ دهم و در مورد نحوه پاسخ به آن تصمیم بگیرم." همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.همه ما این قدرت را داریم که در مورد نحوه واکنش خود تصمیم بگیریم. ممکن است این بدان معنا باشد که ما عواقب آن را دوست نداریم ، اما هنوز این توانایی را داریم.

من فکر می کنم شما کاملا درست می گویید و وقتی داریم روی مقاله ، کتاب یا هر چیزی که می نویسیم کار می کنیم ، درک و تفکر از طریق ترس از انتقاد مهم است. ما کارهای دانشگاهی را به مجلات دانشگاهی یا ناشران کتاب ارسال می کنیم و آنها مورد بررسی قرار می گیرند. بنابراین ، انتقاد همیشه وجود خواهد داشت.

یکی دیگر از موارد مرتبط که من هنگام کار با نویسندگان با محققان متوجه شده ام این است که بسیاری از نویسندگان خود را به تعویق می اندازند. برخی واقعاً نمی توانند شروع به نوشتن کنند ، برخی دیگر نمی توانند پروژه ای را انجام دهند. آیا برای کسانی که با تعلل مواجه هستند توصیه ای دارید؟

من فکر می کنم آنها از همان حس کمال گرایی ناشی می شوند. اغلب وقتی می شنوم ، "تا زمانی که به این موضوع پی نبرم نمی توانم شروع کنم." اما فهمیدن این موضوع شروع می شود. اگر نمی توانید شروع کنید تا کاری انجام شود ، این یک شروع نیست. شروع شروع می شود ، اما شما می گویید نمی توانید تا بعد از انجام کاری شروع کنید. این همان کمال گرایی است. باید در ابتدا احساس راحتی کرد. و اگر این کار آسان به نظر نمی رسد ، من فکر می کنم مردم احساس می کنند که کار اشتباهی انجام می دهند. "من نمی توانم بفهمم از کجا شروع کنم" چیزی است که اغلب می شنوم. من معمولاً می پرسم ، "چرا ، شما فقط ایده های خود را یادداشت نمی کنید؟" لیستی از مطالبی را که باید بخوانید بنویسید. چیزی به همین سادگی. من فکر می کنم مردم نمی دانند که می توانند از این راه شروع کنند. 

آنها فکر می کنند که باید با عبارتی شروع کنند- "من قبلاً این را فهمیده ام و فقط می نشینم و می نویسم." فقط اینطور کار نمی کند. شروع بسیاری از این موارد نوشتن مطالب و خط کشیدن آنها و انجام تجسمات کوچک یا هر آنچه که با سبک شما سازگار است است. برخی از افراد دوست دارند در ابتدا طرح کلی ارائه دهند ، برخی از افراد دوست دارند به صورت رایگان بنویسند ، یا چیزی بکشند یا با داده های خود شروع کنند. داده ها برای من واضح ترین بخش است ، من آنها را جمع آوری کرده ام و می خواهم با تجزیه و تحلیل اولیه آن شروع کنم. برخی از افراد دوست دارند با ادبیاتی که در حال حاضر وجود دارد شروع کنند ، سپس می توانند آن را بخوانند و تفسیر کنند. اما برای اکثر مردم ، آنها سعی می کنند خود را در روشی برای شروع قرار دهند که شیوه نگارش و یادگیری آنها را تحسین نمی کند. و آن'آنها در آنجا گیر می کنند زیرا فکر می کنند یک راه وجود دارد که شما باید آن را انجام دهید ، اما هیچ راهی وجود ندارد که شما باید آن را انجام دهید.

البته ، استانداردهایی برای مقاله نویسی وجود دارد- شما باید در هر مقاله چند یادداشت داشته باشید ، و آنها دارای فرمت هستند. اما این بدان معنا نیست که شما باید از یک مکان شروع کنید ، هنگامی که در دفتر خود نشسته اید و اولین پیش نویس خود را انجام می دهید. نتیجه نهایی باید شبیه چیزی باشد ، اما می توانید هرطور که می خواهید شروع کنید.

وبینار همیشه سبز promo3.gif
>> همین حالا ثبت نام کنید <<

مهم است بدانیم که همه ما با این مشکل دست و پنجه نرم می کنیم و این فقط مختص شما نیست. واقعا سخت است که صفحه ای را باز کنید که هیچ کلمه ای در آن وجود نداشته باشد و این انتظار را داشته باشید که تبدیل به یک کتاب یا مقاله می شود - این فوق العاده سخت است. 

و اشکالی ندارد که سخت باشد. من فکر می کنم مردم فکر می کنند نباید آنقدر سخت باشد. چرا که نه؟

این مهم است که به خاطر داشته باشید که شروع کار برای همه ما دشوار است. نحوه تدریس مقاله های نوشتاری از این نظر بسیار سیستماتیک است. من فرایندی را ارائه می دهم که شما را در انجام وظیفه بزرگ نوشتن مقاله علمی گام به گام راهنمایی می کند. این موضوع بیشتر به این نیست که بلافاصله بنشینید و جملات بنویسید ، بلکه ابتدا چند نکته کلیدی در مورد مقاله خود را مشخص کنید. من فکر می کنم این واقعاً کمک می کند ، زیرا حتی اگر هنوز در مرحله نگارش نیستید ، اما آنچه را که من در حال توسعه می نامم انجام می دهید. زیبایی آن این است که در حالی که پیشرفت می کنید ، در واقع کلمات را در یک صفحه قرار می دهید. شاید در یک سند Word یا هر پردازشگر واژه ای که با آن کار می کنید وجود نداشته باشد ، اما هنوز چیزی دارید که می توانید در پردازشگر کلمه خود کپی کنید. و به همین دلیل ، هنگام نوشتن آن چیز به صفحه خالی خیره نمی شوید.

دقیقا! باز هم ، به ایده های ما درباره معنی شروع می رسد. من می توانم تصویر کنم (زیرا من آن را شنیده ام) که می گوید: "خوب ، این شروع نمی شود." 

چرا شروع نمی شود؟ باز هم می گویم ، ما واقعاً خیلی به خود سخت می گیریم. ما فکر می کنیم ، "تا زمانی که پاراگرافها را ننوشته باشم ، کار را شروع نکرده ام. تا زمانی که من واقعاً نمی نویسم ، شروع نشده است. ' مانند انگشتان به صفحه کلید ، یا قلم به کاغذ. خیر. شما قبلاً شروع کرده اید و قبلاً کارهای زیادی را در زمینه توسعه ، تفکر و نوشتن برخی از سوالات انجام داده اید. همه اینها بخشی از روند شروع است. ما نباید آن را تخفیف دهیم 

محل دیگری که افراد با آن روبرو می شوند این است که احساس می کنند اگر پیش نویسی بنویسند که باید آن را تجدید نظر کنند ، وقت خود را تلف می کنند. تجدید نظر یعنی نوشتن. همه ما باید به طور جمعی موافقت کنیم که نوشتن در حال تجدید نظر است و اتلاف وقت نیست. البته شما باید برگردید و روی آن کار کنید - این اشتباه نیست. اتلاف وقت نیست. به تعویق انداختن وقت تلف کردن است. اگر آنجا نشسته اید و منتظر هستید تا بفهمید چگونه در اولین تلاش یک پیش نویس کامل بنویسید ، می توانید یک پیش نویس تند و تیز بنویسید و آن را اصلاح کنید و پیش نویس بهتری داشته باشید.

با شنیدن این حرف ، سرم را تکان می دهم. زیرا برمی گردد به کل ایده اینکه نوشتن در واقع چیست. برای من ، نوشتن تنها نشستن کلمات نیست. برای من ، نوشتن نیز مراحل توسعه است. مرحله تفکر ، یادداشت برداری ، شاید وقتی مقاله شخص دیگری ، ادبیات را بخوانید یا پس از بحث با همکاران خود. و من فکر نمی کنم هیچ کس ، حتی بهترین نویسندگان ، بتوانند اولین پیش نویس عالی را تولید کنند. من فقط فکر نمی کنم این امکان پذیر باشد.

؟؟
همه ما باید به طور جمعی موافقت کنیم که نوشتن در حال تجدید نظر است و اتلاف وقت نیست.
ممکن است در یک پیش نویس اول چند جمله واقعاً شگفت انگیز یا حتی یک پاراگراف شگفت انگیز داشته باشید ، اما این حالت کامل نخواهد بود. درست همانطور که گفتید ، گاهی اوقات این کار نوشتن یک پیش نویس واقعاً ناخوشایند یا نوشتن یک طرح کلی است. گاهی اوقات افرادی که طرحهای بسیار گسترده ای می نویسند ، "اولین پیش نویس" خوبی دارند ، حداقل برای اولین بار است که به صورت نثر طولانی است. اما این طرح کلی یک پیش نویس برای همه اهداف و مقاصد بود ، و کارهای اولیه زیادی در آن وجود دارد. حتی اگر آن را پیش از کار بنامیم ، دقیقاً روش صحیحی برای توصیف آن نیست. زیرا قبل از دریافت بلوک های طولانی متن چه اتفاقی می افتد؟ زیرا آن قسمت نیز در حال نوشتن است. خیلی از اینها باید اتفاق بیفتد تا به بلوک های طولانی متن برسید. بخشی از آن به این دلیل است که آکادمی فقط سرعت می خواهد. من دریافتم که ما اغلب احساس می کنیم که نمی دانیم 'زمان کافی برای انجام تمام کارهای پیشین ندارید ، اما این پیش کار چیزی است که در واقع در طولانی مدت زمان شما را نجات می دهد تا پایه محکمی برای متن خود بسازید.

کاملا موافق

من فکر می کنم دلیل دیگری که مردم دچار تردید می شوند این است که پیش نویس های اولیه خود را با چیزهایی که می خوانند و نسخه های خطی چاپ شده مقایسه می کنند. آنها در تعجب هستند ، "چرا این صدا شبیه به این نیست یا خوانده نمی شود؟" خوب ، این مورد در یکی از مجلات برتر در زمینه شما وجود دارد ، احتمالاً چندین دور تجدید نظر شده است ، توسط یک متخصص کپی شده است و اکنون روی میز شما قرار دارد. بسیار عالی است که چنین چیزی دارید زیرا ما به این ترتیب بورسیه تحصیلی را پیش می بریم ، اما لطفاً انتظار نداشته باشید که پیش نویس اول شما یا حتی پیش نویس دوم یا پیش نویس سوم شما یا هنگامی که به مجله ارسال می کنید ، به نظر برسد. زیرا حتی زمانی که آن را ارسال می کنید ، از طریق بازبینی و ارسال مجدد ، مورد بررسی قرار می گیرد. فقط هنوز آنجا نیست. این که فکر می کنید خوب است یا نه ، این واقعیت است.گاهی اوقات باید مدام این موارد را به خود یادآوری کنیم.

موافقم. به نظر شما افراد هنگام کار روی پروژه ای طولانی تر چه اشتباهاتی مرتکب می شوند؟ زیرا شما با افرادی کار می کنید که می خواهند کتاب بنویسند ، که واقعاً پروژه های بزرگی هستند که اکثر ما حتی نمی توانیم آنها را به پایان برسانیم. من می دانم که اکثر محققانی که وبلاگ من را می خوانند احتمالاً هرگز یک کتاب کامل نخواهند نوشت زیرا در علوم طبیعی چندان رایج نیست. اما آنها تمایل به نوشتن فصل کتاب یا مرور مقاله یا پایان نامه دکتری دارند که اغلب نیز بسیار طولانی هستند و شما باید مطالب زیادی را برای آنها بخوانید و ترکیب کنید. بنابراین ، برخی از اشتباهاتی را که می بینید محققان هنگام شروع به این پروژه های نوشتاری بزرگتر مرتکب می شوند چیست؟ 

؟؟
ما اغلب احساس می کنیم که زمان انجام همه کارهای پیش از این را نداریم ، اما این پیش کار چیزی است که در واقع در طولانی مدت در وقت شما صرفه جویی می کند تا پایه محکم تری برای متن شما ایجاد کند.
من می گویم ، اگر در علوم هستید ، باید یک کتاب نیز بنویسید. کتابهای علمی عالی هستند - ما به کتابهای علمی بیشتری نیاز داریم! این تعصب شخصی من است زیرا دوست دارم کتاب های علمی بخوانم. اما در مورد اشتباهاتی که مردم بیشتر مرتکب می شوند ، شماره یک به تعویق انداختن کار است. کتابها پروژه های بلند مدت هستند و فوریت بسیار کمی دارند. این باعث می شود نویسندگان فکر کنند که لازم نیست اکنون شروع کنند. این شبیه به یک سفر متقابل در ایالات متحده است و به خود می گویید: "من مجبور نیستم شروع کنم ، هنوز مجبور نیستم در جاده باشم. من مجبور نیستم سه هفته آنجا باشم. ' خوب ، چقدر طول می کشد تا در سراسر ایالات متحده رانندگی کنید؟ احتمالا خیلی طولانی بنابراین ، احتمالاً باید به جاده بروید. این که فردا مجبور نیستید آنجا باشید ، به این معنی نیست که نباید شروع کنید. بنابراین،من می گویم این یکی از مشکلات بزرگ است. 

مورد دوم این است که کتاب شما را به قطعات کوچکتر تقسیم نکنید. من فکر می کنم این مشکلات به هم مرتبط هستند. به نظر می رسد کتاب بسیار قریب به اتفاق است ، اما بسیار دور است ، بنابراین شما شروع به کار نکنید ، و به همین دلیل ، من نمی دانم از کجا شروع کنم. این از نظر برخی نوشتارهای دیگر اضطراری نیست ، اما اگر بتوانید آن را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنید ، شروع به کار بسیار ساده تر است زیرا می توانید نقاط پایانی کوچکتر را مشاهده کنید. 

این در برنامه مربیگری من یک قانون نیست ، بلکه یک نوع فلسفه است - شما کتاب نمی نویسید ، فصل می نویسید ، یا قسمتی می نویسید. اما شما کتاب نمی نویسید. چون کسی نمی نشیند و فقط کتاب می نویسد. به خود یادآوری کنید: "مجبور نیستم امروز کتابم را تمام کنم. تنها کاری که باید انجام دهم این است که 25 دقیقه بنویسم ، مانند یک pomodoro. ' یا ، "تنها کاری که باید انجام دهم این است که قسمت را پر کنم یا این حجم از ادبیات را در طول این چند روز بخوانم. این وظیفه من در حال حاضر است. وظیفه من کتاب نیست. ' 

وقتی صحبت از کتاب را شروع می کنیم ، کاملاً غرق می شویم و در مورد کاری که در واقع باید انجام دهیم ، بسیار گمراه می شویم. بنابراین ، آن را به قسمتهای کوچکتر تقسیم کنید و آن را به بخشی ثابت از هفته کاری خود تبدیل کنید. شاید نه هر روز ، و لازم نیست که آن بلوک های طولانی زمان باشد. اما برای پروژه های بلند مدت ، ثبات مهمترین بخش است. باور نکنید که فقط در صورت داشتن این چهار ساعت یا اگر من یک روز تعطیل دارم ، می توانید کتابی بنویسید ، یا فقط در تابستان می توانم آن را بنویسم. خیر ، شما باید به طور منظم روی آن کار کنید ، حتی اگر این بدان معناست که یک روز ، شما فقط 20 دقیقه روی آن وقت گذاشتید. سازگاری مهمترین بخش است.

وقتی به این فکر می کنم که واقعاً چقدر می توانید به دست آورید ، حتی اگر روزانه 20 دقیقه روی چیزی کار کنید ، بسیار شگفت انگیز است. من نمونه کار خوبی ندارم ، اما سعی می کنم چک را یاد بگیرم ، که زبان کشوری است که در آن زندگی می کنم ، جمهوری چک ، و فقط 10 تا 20 دقیقه در روز این کار را انجام می دهم. بنابراین ، من هنوز به زبان چکی صحبت نمی کنم ، اما پیشرفتی را می بینم ، علیرغم اینکه زمان بسیار کوتاهی است ، من معمولاً می توانم در هر یک از روزهایم فشار بیاورم. ناگهان می توانم چیزهایی را بخوانم که قبلاً نمی توانستم بخوانم یا آنچه را که کسی با تلفن می گوید متوجه می شوم. این برای من بسیار شگفت انگیز است ، واقعاً چقدر می توانید انجام دهید. 

بله ، فقط چند بار در هفته ، ما واقعاً تخفیف می دهیم. "اوه ، من فقط 20 دقیقه وقت دارم ، فقط قصد انجام آن را ندارم." یا "در 20 دقیقه چه کاری می توانم انجام دهم؟" به همین دلیل است که من فکر می کنم داشتن یک برنامه شلوغ برای خود بسیار مهم است ، بنابراین وقتی 20 دقیقه می نشینید ، 10 دقیقه اول را صرف این نمی کنید که بدانید چه کار کنید. اگر قرار است این 20 دقیقه را صرف دانلود مقاله یا سفارش کتاب ، یا نوشتن رایگان یا قدم زدن و فکر کردن درباره کتابم کنم. این هم واقعاً مهم است. آن را در تقویم خود برنامه ریزی کنید تا نتوانید از آن اجتناب کنید. بنابراین ، نمی توانید بگویید "اوه ، تمام هفته گذشت و من آن 20 دقیقه را پیدا نکردم." خیر ، به این دلیل است که شما باید روزی آنها را پیدا کنید.

؟؟
باور نکنید که فقط در صورت داشتن این چهار ساعت یا اگر من یک روز تعطیل دارم ، می توانید کتابی بنویسید ، یا فقط در تابستان می توانم آن را بنویسم. خیر ، شما باید به طور منظم روی آن کار کنید ، حتی اگر این بدان معناست که یک روز ، شما فقط 20 دقیقه روی آن وقت گذاشتید. سازگاری مهمترین بخش است.
بله ، آنها ظاهر نمی شوند و می گویند ، "سلام! این 20 دقیقه است! ' 

درست! کتاب شما هرگز نخواهد گفت "سلام ، آیا می توانی به من توجه کنی؟" مردم می گویند: "کتاب من مثل بچه من است." یک کتاب هیچ شباهتی به نوزاد ندارد زیرا هرگز توجه شما را جلب نمی کند. همیشه. 

قرار نیست شب شما را بیدار کند و توجه شما را بخواهد. 

نه - تا زمانی که خیلی دیر نشده باشد. آن زمان است که شروع به درخواست توجه شما می کند. در غیر این صورت ، فقط باید به آن توجه کنید. 

عالی. خیلی ممنون ، جین. اگر افراد می خواهند با شما کار کنند یا با شما ارتباط برقرار کنند ، کجا می توانند شما را آنلاین پیدا کنند؟

؟؟
مردم می گویند: "کتاب من مثل بچه من است." یک کتاب هیچ شباهتی به نوزاد ندارد زیرا هرگز توجه شما را جلب نمی کند. همیشه.
می توانید مرا در اینستاگرام JaneJoannPhD پیدا کنید و وب سایت من UpInConsulting.com است ، و آنجاست که می توانید از برنامه های من مطلع شوید ، در خبرنامه هفتگی من ثبت نام کنید. گاهی اوقات مملو از نکات و توصیه های سخت است ، اما همه از محل عشق!

من واقعاً می توانم خبرنامه جین را توصیه کنم. آنها واقعاً معتبر هستند و همچنین خواندن خوب و خوبی دارند. و اگر قصد نوشتن کتاب را دارید ، برنامه مربیگری کتاب جین را که "Elevate" نامیده می شود ، بررسی کنید . خیلی ممنون ، جین! 


برچسب‌ها: مقاله, کتاب, احساس, دکتر ژان جونز
[ دوشنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۰ ] [ ۴:۷ ب.ظ ] [ سعید جوی زاده ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موسسه علمی - تحقیقاتی چشم انداز
مرکز آموزش نرم افزار های کاربردی در شهر شیراز و تهران
دپارتمان GIS وRS
دپارتمان حسابداری و مدیریت
دپارتمان زبان های خارجی
دپارتمان IT
sjavizadeh@yahoo.com
www.gisland.org
همراه:

09382252774


07132336243



امکانات وب